دایره زنگی
«دایرۀ زنگی» اوّلین و تنها مجموعهداستان حمیدرضا شاهآبادی است که از هفت داستان کوتاه با موضوع جنگ تشکیل شدهاست. داستانهای این مجموعه از زوایا و فواصل مختلف به جنگ و تبعات آن پرداختهاند؛ چنانکه در داستان «رمل و آینه» هر لحظه ممکن است هلیکوپتر راوی، مورد اصابت گلولۀ دشمن قرار بگیرد و در داستان «داستان صادق» از زاویۀ دید اوّل شخص جمع، با جامعهای روبرو هستیم که در سالهای جنگ و پس از آن دربارۀ جوانی که از جبهه برنگشته است قضاوتهای مختلف میکنند و نویسنده از این طریق به کالبدشکافی فرهنگی جامعۀ خودش میپردازد.
از همین نخستین اثر شاهآبادی مشخّص است با نویسندهای طرف هستیم که به فرم اهمّیّت میدهد؛ چراکه برای تعریف کردن هر قصّه، بهترین فرم ممکن را برگزیده است. همچنین نویسنده، مخاطب را دعوت میکند به لایههای ژرفتر داستانها وارد شود و داستانها را تنها با نظام زیباییشناسی مرسوم «نخواند»؛ مثلاً در یک داستان، شاهد آخرین لحظات عمر رزمندۀ جوانی هستیم که برای خوردن کمپوت گیلاس به سنگر رزمندهٔ دیگری آمدهاست. برای کشف زیبایی موجود در این اثر، مخاطب باید هم ظرفیت کشفوشهود خود را به کار بگیرد و هم باید نگاه کلیشهای به مفهوم شهید و شهادت را کنار بگذارد.
کافهٔ خیابان گوته
شاهآبادی در رمان بزرگسال خود بهدنبال تاریخ، داستانی را روایت کرده که دست بر رابطههای گروههای اعتقادی و عقیدتی مبارزات گذاشته است؛ هرچند هیچ شواهدی دالِ بر واقعیبودن شخصیتهای تاریخی همراه وقایع و اتفاقهای تاریخی وجود ندارد. رمان، اعتقادات و مبارزههای گروههای چپی را به سخره میگیرد؛ چراکه به نظر نویسنده مبارزهای چپی، اعتقادی واقعی به مبارزۀ خود و درواقع هیچ شناختی از فقر و مردم عامی و عادی روستایی ندارند. مردم بهرامکوه که همگی رنجکشیده و غرقشده در فقری بیپایان هستند و به این مبارزان چپی بیاعتمادند. عنصر عشق، عنصر داستانی و غالب در رمانهای انقلابی همیشه عامل مبارزه بوده و هست. در این رمان هم چالش میان عشق و مبارزۀ اعتقادی آنچنان پررنگ میشود که محوریت پیدا میکند. احتمال وجود خیانت، عشق و مبارزه، شخصیتهای داستان را تغییر میدهد و هرکدام بنا به درونیات خود به سمتی هدایت میشوند؛ انتقام، کینه، بیتفاوتی و تنها عشق است که این میان، دستآویزی برای نجات میشود.
شاهآبادی در رمان بزرگسال خود بهدنبال تاریخ، داستانی را روایت کرده که دست بر رابطههای گروههای اعتقادی و عقیدتی مبارزات گذاشته است؛ هرچند هیچ شواهدی دالِ بر واقعیبودن شخصیتهای تاریخی همراه وقایع و اتفاقهای تاریخی وجود ندارد. رمان، اعتقادات و مبارزههای گروههای چپی را به سخره میگیرد؛ چراکه به نظر نویسنده مبارزهای چپی، اعتقادی واقعی به مبارزۀ خود و درواقع هیچ شناختی از فقر و مردم عامی و عادی روستایی ندارند. مردم بهرامکوه که همگی رنجکشیده و غرقشده در فقری بیپایان هستند و به این مبارزان چپی بیاعتمادند. عنصر عشق، عنصر داستانی و غالب در رمانهای انقلابی همیشه عامل مبارزه بوده و هست. در این رمان هم چالش میان عشق و مبارزۀ اعتقادی آنچنان پررنگ میشود که محوریت پیدا میکند. احتمال وجود خیانت، عشق و مبارزه، شخصیتهای داستان را تغییر میدهد و هرکدام بنا به درونیات خود به سمتی هدایت میشوند؛ انتقام، کینه، بیتفاوتی و تنها عشق است که این میان، دستآویزی برای نجات میشود.
هیچکس جرئتش را ندارد
کانونساز اصلی در این رمان، همان راوی است و همهچیز تحتالشعاع فکر او پیش میرود. او حتی در مقدمۀ کتاب، احتمال میدهد که ممکن است ماجراهایی که برای شخصیتهای کتاب بهوجود میآید، برای مخاطب غیرقابل باور باشد. وقتی وارد داستان میشویم، میبینیم که نویسنده خود را پنهان نمیکند و خواننده در فواصل بین ماجراها از قطع ارتباط هراسی ندارد. او از روش فاصلهگذاری برشت استفاده میکند و قصه را از طریق راوی پیش میبرد. شاهآبادی با انتخاب تکنیک فاصلهگذاری، قصد جلب توجه مخاطب به لایههای دیگر داستان را دارد. انگار که قرار نیست فقط برای مخاطب قصه بگوید یا ایجاد سرگرمی کند. بهاینترتیب مخاطب در کنار نویسنده قرار میگیرد. او برای ایجاد هیجان بیشتر، فصلها را کوتاه نوشته و در بعضی از فصلها نیز سبک گسسته را اعمال کرده است.
لالایی برای دختر مرده
دختران و زنان پیوسته از گذشته در تاریخ، قربانی حوادث تلخ روزگار و جبر حاکمیت زورگو شدهاند. شاید انتخاب دختران قوچانی در دوران مشروطیت که مضمون اصلی رمان «لالایی برای دختر مرده» است، بخشی از ادای دین شاهآبادی به تاریخ این مرز و بوم است. ایدۀ اولیۀ نگارش این رمان به مدد روایت تاریخی و ترجیعبند شعری از دهخدا شکل گرفت، تا آنجا که تبدیل به دغدغهای برای شاهآبادی شد. او که علاوهبر داستاننویسبودن، پژوهشگر تاریخ نیز میباشد، با شنیدن خبری در خصوص دیدهشدن دختری با دستهای سوخته در شهر قزوین، دغدغۀ نوشتن دربارۀ این موضوع برای او پررنگتر شد تا سرانجام بهصورت «لالایی برای دختر مرده» منتشر شد. داستان علیرغم نقب به گذشته و اشارات تاریخی از کشش عجیبی برخوردار است و بههیچوجه خستهکننده نیست. تعلیق پایانی هرفصل، خواننده را به ادامۀ ماجرا فرا میخواند. خواننده با قرارگرفتن در فضای داستان با یک سیر تفکری از ظلم آشکاری که بر دختران نوجوان و جوان این سرزمین رفته، روبهرو میشود تا آنجا که پرسشهای بیشماری در ذهن مخاطب امروز میسازد ازجمله اینکه این ظلم، امروزه به چه شکلی درآمده است؟
دختران و زنان پیوسته از گذشته در تاریخ، قربانی حوادث تلخ روزگار و جبر حاکمیت زورگو شدهاند. شاید انتخاب دختران قوچانی در دوران مشروطیت که مضمون اصلی رمان «لالایی برای دختر مرده» است، بخشی از ادای دین شاهآبادی به تاریخ این مرز و بوم است. ایدۀ اولیۀ نگارش این رمان به مدد روایت تاریخی و ترجیعبند شعری از دهخدا شکل گرفت، تا آنجا که تبدیل به دغدغهای برای شاهآبادی شد. او که علاوهبر داستاننویسبودن، پژوهشگر تاریخ نیز میباشد، با شنیدن خبری در خصوص دیدهشدن دختری با دستهای سوخته در شهر قزوین، دغدغۀ نوشتن دربارۀ این موضوع برای او پررنگتر شد تا سرانجام بهصورت «لالایی برای دختر مرده» منتشر شد. داستان علیرغم نقب به گذشته و اشارات تاریخی از کشش عجیبی برخوردار است و بههیچوجه خستهکننده نیست. تعلیق پایانی هرفصل، خواننده را به ادامۀ ماجرا فرا میخواند. خواننده با قرارگرفتن در فضای داستان با یک سیر تفکری از ظلم آشکاری که بر دختران نوجوان و جوان این سرزمین رفته، روبهرو میشود تا آنجا که پرسشهای بیشماری در ذهن مخاطب امروز میسازد ازجمله اینکه این ظلم، امروزه به چه شکلی درآمده است؟
دختران و زنان پیوسته از گذشته در تاریخ، قربانی حوادث تلخ روزگار و جبر حاکمیت زورگو شدهاند. شاید انتخاب دختران قوچانی در دوران مشروطیت که مضمون اصلی رمان «لالایی برای دختر مرده» است، بخشی از ادای دین شاهآبادی به تاریخ این مرز و بوم است. ایدۀ اولیۀ نگارش این رمان به مدد روایت تاریخی و ترجیعبند شعری از دهخدا شکل گرفت، تا آنجا که تبدیل به دغدغهای برای شاهآبادی شد. او که علاوهبر داستاننویسبودن، پژوهشگر تاریخ نیز میباشد، با شنیدن خبری در خصوص دیدهشدن دختری با دستهای سوخته در شهر قزوین، دغدغۀ نوشتن دربارۀ این موضوع برای او پررنگتر شد تا سرانجام بهصورت «لالایی برای دختر مرده» منتشر شد. داستان علیرغم نقب به گذشته و اشارات تاریخی از کشش عجیبی برخوردار است و بههیچوجه خستهکننده نیست. تعلیق پایانی هرفصل، خواننده را به ادامۀ ماجرا فرا میخواند. خواننده با قرارگرفتن در فضای داستان با یک سیر تفکری از ظلم آشکاری که بر دختران نوجوان و جوان این سرزمین رفته، روبهرو میشود تا آنجا که پرسشهای بیشماری در ذهن مخاطب امروز میسازد ازجمله اینکه این ظلم، امروزه به چه شکلی درآمده است؟